سلام عرض میکنم خدمت محدود خوانندگان وبلاگم

امروز من غرق شدم !

شاید پیش خودتون بگین نویسنده مشکل پیدا کرده، شاید ... اما امروز واسم اتفاق جالبی افتاد.

به اتفاق بابا و خواهر گرام و بقیه ی فامیل رفتیم دریـا و گفتیم از این قایق موتوری ها سوار شیم که با اصرار و انکار سوار شدیم و اوایلش همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه چند کیلومتری از ساحل دور شدیم و ناگهان قایق خاموش شد و تلو تلو خوردن شروع شد و تا مرز واژگونی پیش رفت!!

همه هنگ کرده بودیم و توی اون حین یه لحظه پیش خودم فک کردم خدایا چقدر زود دیر میشه ! مرگ خیــــلی نزدیکتر از اون چیزیه که بهش فکر میکنیم. هر چند بعدش به خیر گذشت و قایق به حالت قبل برگشت اما...

درس بزرگی بود