پریشب احساس درد نسبتا شدیدی رو در ناحیه قفسه سینه م احساس میکردم تا جایی که دم دمای صبح از خواب بیدارم کرد، خیلی نگران بودم ، رفتم دکتر گفت بیشتر از اضطراب و استرسه ! :|

گفتم جل الخالق، هر چند این آقای دکتر چرندیاتی گفت که در پستی جداگانه دربارش مینویسم. ازم پرسید مجردی ؟ گفتم آره گفت خب پس مشکل مشخصه !! :)) خخخخ

گفت باید نوارقلب بگیری ، رفتم اونو هم گرفتم دیدم الحمدلله مشکلی نیست و دکتره میگه بگو کجات درد میکنه ، گفتم انگار چیزی توی قفسه سینم گیر میکنه، دیدم میخنده و میگه : مجردی؟!! :))))

ترکیدیم از خنده، هیچ قرصی بهم نداد و گفت برو خونت چیزیت نیست، برو ببین کی تو قلبت گیر کرده :))))

امشب هم رفتیم مسجد و حاج آقا ما رو مورد تیر و ترکش رگباری خودش قرار داد و همش نگام کرد و یه 10 20 تا دعای ازدواج کرد و همچنان که دعا میکرد زیر لب می خندید. :))) خخخ

خدایا ما را سر به راه کن و همسری خوب قرار بده تا مگر درد قلبمون خوب شه :)) خخخخ  ------ آمین