طبق عادت پس از سوار تاکسی شدن سلام کردم اما راننده جوابی نداد، اولش خیلی ناراحت شدم و بعدش یاد حرف حاج آقای صمدی افتادم که میگفتن سعی کنین مثبت فکر کنین و بگین ذهنش جایی درگیره و حتما متوجه نشده و حتی بهتر فکر کنین بگین داره به حل مشکل یه بنده خدای دیگه فکر میکنه ...

سعی کردم اما هنوز کمی ته دلم ناراحت بودم ... تا اینکه از ماشین پیاده شدم و بعد سه چهار دقیقه متوجه شدم گوشی موبایل رو گم کردم و نمیدونم کجا از جیبم افتاد

تماس گرفتم و دیدم همین بنده ی خدا گوشی رو برداشت و یه آدرسی داد و گفت خودم میارم بهت تحویل میدم که ما رو بیشتر شرمنده کرد و گوشی چندصد هزار تومنی  رو صحیح و سالم به ما برگردوند.

هر جایی هست خدا حفظش کنه. چقد پیش خودم شرمنده شدم. درس بزرگی برام بود

 

چقد زندگی ها شیرین میشه اگه همیشه مثبت فکر کنیم