بریز آب روان اَسماء، ولى آهسته آهسته
به جسم اطهر زهراء، ولى آهسته آهسته


ببین بشکسته پهلویش ، سیه گردیده بازویش
به ریز آب روان رویش ، ولى آهسته آهسته


بُوَد خون جارى اى اسماء هنوز از سینه زهراء
بنالم زین مصیبت ها، ولى آهسته آهسته


حسن اى نور چشمانم ،حسین اى راحت جانم
 بیائید اى عزیزانم ،ولى آهسته آهسته


همه خواب و علىّ بیدار، سرش بنهاده بردیوار
بگرید با دل خونبار، ولى آهسته آهسته


 روم شب ها سراغ او، به قبر بى چراغ او
بگریم از فراق او، ولى آهسته آهسته


الا ای یار بی همتا، نگار عشق من زهرا
روان گردم به سوی تو، ولی آهسته آهسته


برگرفته از ghasedoon.blog.ir